alone.emo.girl

everything

لابد الان پیش خودتون میگین چه عجب این یه بار گفت خوشحالم!!!!

آره عجیبه،آخه یه اتفاق خیلی جالب یهویی افتاد،یعنی خیلی غیر منتظره بود،بذار تعریف کنم:

من حدود 4 سال پیش از یه پسره بدجور خوشم اومد،یعنی شدیدا چشمو گرفت واقعا یه چیز دیگه بود،منم که خییییلی بچه بودم (البته هنوزم هستم) ولی خوب تقریبا پاتوقشو پیدا کرده بودم و تقریبا هر روز به یه بهونه ای میرفتم میدیدمش.انصافا که یه تیکه  ماه بود...حالا نمیخوام خیلی طولش بدم فقط خلاصه وار اینکه من هیچوقت عشقمو بروز ندادم و بعد یه سال فهمیدم جی افش مدرسه خودمه و میشه گفت شکست عشقی خوردم...

حالا طی یک اتفاق خیلی جالب هم فهمیدم که جی اف داره،اوضاع ازین قرار شد که:یه روز دم مدرسه با دوستام وایساده بودم که یهو یکیشون گفت:ا بچه ها نگاه کنین بی اف ... (یکی از بچه های مدرسه) منم گفتم کو؟گفت بر گرد پشت سرته،آقا ما برگشتیمو...واقعا برام باور نکردنی بود هیچوقت اون لحظه رو یادم نمیره،هنگ کرده بودم،اصلا نمیتونستم باور کنم،همینجور نگاش میکردم،خلاصه روز خیلی بدی بود...

اونم گذشت و منم سعی کردم دیگه از ذهنم بیرونش کنم (هرچند خیلییییی سخت بود) به هر حال قبول کردم که اون مال من نیست،بعد یه مدت آقا رفت دانشگاه و ازش بی خبر شدم و دیگه کمتر هم می دیدمش ولی بچه ها میگفتن از جی افش جدا شده،به هر حال من میدونستم اون رو دست نمیمونه و حتما تا حالا شیش تا جی اف دیگه گرفته،حالا خلاصه همه اینام تموم شد...

حالا لابد میگین پس خوشحالیت از چیه؟خب:خوشحالیم از اینه که چند شب پیش من با گوشیم رفته بودم nim buzz  و همینجور داشتم تو چت روم شهر خودمون گشت میزدم که یهو اسمشو دیدم،فورا رفتم سراغش،یه ذوقی کرده بودم که نگوووو،خلاصه بعد چهار سال یه فرصت توپ فراهم شد که همه حرفا و دردای این چهار سال رو بهش بگم بدون اینکه اون منو بشناسه و بفهمه کی هستم خیلی راحت همه درد دلامو بش گفتم،نمیدونین چقدر احساس سبکی میکردم،اون شب تا صبح گریه کردم،همه اون بغض هایی که تو این چهار سال تو گلوم گیر کرده بود،ترکید،ولی خییییلی قشنگ بود،یه حس قشنگ،یه گریه ی قشنگ...

خلاصه اینکه الان خیلی احساس سبکی میکنم...

 

آرامش قشنگترین حس دنیاس...

mahsa |1:52 |جمعه 3 تير 1390برچسب:خوشحال,آرامش,

Design By: KHanOomi