alone.emo.girl

everything

حالم بده ه ه ه ه ه

mahsa |1:10 |یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,

دلم سفر میخواهد!
نه برای رسیدن به جایی!
فقط برای رفتن!همین

mahsa |18:20 |جمعه 6 مرداد 1391برچسب:,

سلام بچه ها مهسا امو بازم اومد

دلم واستون یه ذره شده بود

عاشقتونمممممم

منتظر دوستای جدیدمم

mahsa |18:7 |جمعه 6 مرداد 1391برچسب:,

در همین حوالی کسانی هستند که تا همین دیروز می گفتند که بدون تو حتی نفس هم نمیتوانم بکشم ولی امروز در آغوش دیگری نفس نفس می زنند!!!!!

 

 

 

 

mahsa |18:2 |جمعه 6 مرداد 1391برچسب:,

سلام مهسا=تنها شدیدا شرمندس نت کامپیوترم قطعه،نمیتونم اپ کنم دلم براتون تنگ شده
mahsa |21:48 |پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:معذرت,

mahsa |19:3 |دو شنبه 13 تير 1390برچسب:خدا,خنده,گریه,کودکی,

وقتی کسی رو دوست داري حاضری جون فداش کنی

 حاضری دنيا رو بدی فقط يک بار نگاهش کنی.


به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی

رو همه چيز خط بکشی حتی رو برگ زندگی.


وقتی کسی تو قلبته حاضری دنيا بد باشه

فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه.



قيد تموم دنيا رو به خاطر اون ميزنی

خيلی چيزا رو می شکنی تا دل اون رو نشکنی.


حاضری که بگزری از دوستای امروز و قديم

اما صداشو بشنوی شب از ميون دو تا سيم.



حاضری قلب تو باشه پيش اون گرو

فقط خدا نکرده اون يک وقت بهت نگه برو.



حاضری هر چی دوست نداشت به خاطرش رها کنی

حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی.



حاضری هر جا که بری به خاطرش گريه کنی

بگی که محتاجشی و به شونه هاش تکيه کنی.



وقتی کسی تو قلبته يک چيز قيمتی داری

ديگه به چشمت نمياد اگر که ثروتی داری .



حاضری هر چی بشنوی حتی اگر سرزنشه

به خاطر اون کسی که خيلی برات با ارزشه.


حاضری هر کی جز اونو ساده فراموش کنی

پشت سرت هر چی ميگن چيزی نگی گوش کنی.



حاضری که بگذری از مقررات و دين و درس

وقتی کسی رو دوست داری معنی نميده ديگه ترس

mahsa |17:9 |چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:دوست,دنيا,عشق,خدا,


 

کاش در این شهر آلوده

 

با آدمکهای تکراری و

 

رنگ از رو پریده..

 

کسی هم پیدا میشد

 

که صدای زجا های دلم را میشنید

 

و به آن التیام میبخشید

 

کاش در این ذهن خسته

 

به جای رویای آمدن یک مسافر

 

خیال پرنده شدن بود

 

لاقل این دل بیتاب

 

به جای منتظر ماندن،پرواز میکرد

 

ای کاش هیچ وقت عشق

 

وارد دل نمیشد

 

تا خیالبافی های شبانه

 

ذهن خسته ام را خسته تر کند

 

ای کاش میشد همان دخترک نق نقوی بچگی هایم می ماندم

 

که تمام غمم

 

خرید عروسک پشت ویترین مغازه بود...

 

کاش کودک بودم تا بزرگترين شيطنت زندگي ام نقاشي روي ديوار بود ،

 

اي کاش کودک بودم تا از ته دل مي خنديدم نه اينکه مجبور باشم همواره تبسمي تلخ بر لب داشته باشم ،

 

اي کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتي و درد با يک بوسه همه چيز را فراموش ميكردم...

 

mahsa |23:19 |دو شنبه 6 تير 1390برچسب:کاش,دل,دخترک,بچگی,بوسه,


به کسي که دوستش داري بگو که چقدر بهش علاقه داري

و چقدر در زندگي براش ارزش قائل هستي چون زماني که از دستش بدي

مهم نيست که چقدر بلند فرياد بزني

اون ديگر صدايت را نخواهد شنيد

 

mahsa |21:11 |شنبه 4 تير 1390برچسب:علاقه,زندگي,

لابد الان پیش خودتون میگین چه عجب این یه بار گفت خوشحالم!!!!

آره عجیبه،آخه یه اتفاق خیلی جالب یهویی افتاد،یعنی خیلی غیر منتظره بود،بذار تعریف کنم:

من حدود 4 سال پیش از یه پسره بدجور خوشم اومد،یعنی شدیدا چشمو گرفت واقعا یه چیز دیگه بود،منم که خییییلی بچه بودم (البته هنوزم هستم) ولی خوب تقریبا پاتوقشو پیدا کرده بودم و تقریبا هر روز به یه بهونه ای میرفتم میدیدمش.انصافا که یه تیکه  ماه بود...حالا نمیخوام خیلی طولش بدم فقط خلاصه وار اینکه من هیچوقت عشقمو بروز ندادم و بعد یه سال فهمیدم جی افش مدرسه خودمه و میشه گفت شکست عشقی خوردم...

حالا طی یک اتفاق خیلی جالب هم فهمیدم که جی اف داره،اوضاع ازین قرار شد که:یه روز دم مدرسه با دوستام وایساده بودم که یهو یکیشون گفت:ا بچه ها نگاه کنین بی اف ... (یکی از بچه های مدرسه) منم گفتم کو؟گفت بر گرد پشت سرته،آقا ما برگشتیمو...واقعا برام باور نکردنی بود هیچوقت اون لحظه رو یادم نمیره،هنگ کرده بودم،اصلا نمیتونستم باور کنم،همینجور نگاش میکردم،خلاصه روز خیلی بدی بود...

اونم گذشت و منم سعی کردم دیگه از ذهنم بیرونش کنم (هرچند خیلییییی سخت بود) به هر حال قبول کردم که اون مال من نیست،بعد یه مدت آقا رفت دانشگاه و ازش بی خبر شدم و دیگه کمتر هم می دیدمش ولی بچه ها میگفتن از جی افش جدا شده،به هر حال من میدونستم اون رو دست نمیمونه و حتما تا حالا شیش تا جی اف دیگه گرفته،حالا خلاصه همه اینام تموم شد...

حالا لابد میگین پس خوشحالیت از چیه؟خب:خوشحالیم از اینه که چند شب پیش من با گوشیم رفته بودم nim buzz  و همینجور داشتم تو چت روم شهر خودمون گشت میزدم که یهو اسمشو دیدم،فورا رفتم سراغش،یه ذوقی کرده بودم که نگوووو،خلاصه بعد چهار سال یه فرصت توپ فراهم شد که همه حرفا و دردای این چهار سال رو بهش بگم بدون اینکه اون منو بشناسه و بفهمه کی هستم خیلی راحت همه درد دلامو بش گفتم،نمیدونین چقدر احساس سبکی میکردم،اون شب تا صبح گریه کردم،همه اون بغض هایی که تو این چهار سال تو گلوم گیر کرده بود،ترکید،ولی خییییلی قشنگ بود،یه حس قشنگ،یه گریه ی قشنگ...

خلاصه اینکه الان خیلی احساس سبکی میکنم...

 

آرامش قشنگترین حس دنیاس...

mahsa |1:52 |جمعه 3 تير 1390برچسب:خوشحال,آرامش,

Design By: KHanOomi